سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کس چیزى را در دل نهان نکرد ، جز که در سخنان بى اندیشه‏اش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :0
کل بازدید :6147
تعداد کل یاداشته ها : 5
103/9/7
10:12 ص

در خواب دیدم
در خواب با خدا گفتگوئی داشتم  .
خدا گفت:
پس می خواهی
با من گفتگو کنی؟


در خواب دیدم
در خواب با خدا گفتگوئی داشتم.
خدا گفت:
پس می خواهی
با من گفتگو کنی؟
گفتم:اگر وقت داشته باشید.
خدا لبخند زد،وقت من ابدی است.
چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟
پرسیدم: چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد........
اینکه آنها از بودن در کودکی ملول می شوند.
عجله دارند که زودتر بزرگ
شوند وبعد حسرت دوران کودکی را می خورند.
اینکه با نگرانی نسبت به آینده
زمان حال فراموششان می شود.
اینکه چنان زندگی میکنند ،که گوئی هرگز نخواهند مرد
و چنان می میرند که گوئی،هرگز زنده نبو ده اند.
خداوند دستهای مرا در دست گرفت،و مدتی هر دو ساکت ماندیم. بعد پرسیدم.......
به عنوان خالق انسانها،
می خواهید آنها چه درسهائی از زندگی را یاد بگیرند؟
خداوند با لبخند پاسخ داد،
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد.
اما می توان محبوب دیگران شد.
یاد بگیرند که که ثروتمند کسی نیست که دارائی بیشتری دارد.
بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه میتوانیم زخمی عمیق،
در دل کسانی که دوستشان داریم،ایجاد کنیم.
و سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
با بخشیدن ،بخشش یاد بگیرند.
یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.
اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند.
یاد بگیرند که میشود،
دو نفر به به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.
بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
و یاد بگیرند که من اینجا هستم.


92/4/19::: 10:26 ع
نظر()